زمینی شدنت مبارک مامانی
1392/12/21به دنیا اومدی مامانی
عزیزدلم بالاخره به جمع ما اومدی فدات شم.1392/12/20شب مامانی خونه خاله بود که کیسه آب مامانی پاره شد,یکمی ترسیده بودم,بابایی هم مغازه بود.زنگ زدم به ماما و بهم گفت برم بیمارستان تا اونم خودشو برسونه.رفتم دوش گرفتم و منتظرموندیم تا بابایی بیادو بهش بگیم و بریم بیمارستان.بالاخره بابایی اومد و یواش یواش بهش گفتیم.اومدیم خونه خودمون ساک تو وسایلای خودمو جمع کردیم و رفتیم بیمارستان.
مامانی تا صبح درد کشید ومنتظرموند تا تو به دنیا بیایی ولی به دنیا نمیومدی,بابایی هم پیشم بود عزیزم.بالاخره صبح تصمیم گرفتن که سزارینم کنن.
ساعت 10:30 پاهای کوچولوتو به زمین گذاشتی عزیزدلم.اومدنت به این دنیا مبارک باشه مامانی.
خداجونم شکرت,خدایا بابت همه نعمتایی که بهمون دادی ازت ممنونم.خدایا ممنونم که بهم فرصت دادی دنیامو بغل کنم,حسش کنم.خدایا ممنونم که هم خودم سلامتم هم دنیا به سلامتی به دنیا اومده.
ساعت 2 بابا و خاله ها اومدن ملاقاتی عزیزم.قراره فردا مرخص بشیم.مامان جون هم پیشمون میمونه.
اینم اولین عکست عزیزدلم